فشار روانی، و روشهای کنارآمدن با آن
دکتر مختار ویسی
فشار روانی چیست؟
فشار روانی : یعنی پارهپاره شدن بدن بر اثر فشارهای وارده بر بدن . فشار روانی در روانشناسی، پاسخ شخص به عوامل فشارآور و شرایط و وقایع تهدید کنندهای است که توان کنار آمدن او را محدود میکنند.
کلمه فشار روانی از کلمه فشار (stress) در فیزیک گرفته شدهاست. با این فرض که انسانها شبیه اشیاء، مثلاً شبیه فلزات هستند و در برابر نیروهای متوسط بیرونی مقاومت میکنند ولی وقتی نیروها خیلی زیاد میشوند، انعطافپذیری و برگشتپذیریشان را از دست میدهند.اما انسان ها برخلاف فلزات می توانند فکرو استدلال کنند. چون انسان ها در هزاران وضعیت اجتماعی و محیطی متفاوت قرار می گیرند.
فشار روانی در زندگی انسان، امر اجتنابناپذیری است. وگاهی نیزمفید است ولی اگر از حد خارج شود. برای سلامتی انسان مشکلات جدی ایجاد میکند. ترکیبی از عوامل زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی در کنترل مناسب فشار روانی وحفظ یک سبک سالم زندگی نقش مهمی دارند . فشار روانی، نشان عصر ما است. به هر سو که بنگریم، آدمهایی را میبینیم که میخواهند با بالا و پایین پریدن و ورزشکردن، رفتن به باشگاههای ورزشی و رعایت رژیمهای غذایی خاص، تأثیرات تنشهای شدید زندگی را کم کنند. حتی برخی شرکتها، برنامههای مفصلی برای مدیریت فشار روانی بمنظور یاددان روش های کنار آمدن با موقعیت های پر فشارزندگی به کارکنان خود، تدوین کردهاند زیرا فهمیده اند اختلالات مرتبط با فشار روانی چقدر تولید راپایین می آورند و چقدر هزینه برند.
روانشناسی سلامتی و طبرفتاری:
اخیرا" دو حوزه مطالعاتی نسبتاً جدید به نامهای روانشناسی سلامت و طبرفتاری مطرح شده اند که بر نقش مهم سبکهای زندگی و حالات روانی مردم ، در سلامتی تاکید میکنند . روانشناسی سلامت: بر نقش روانشناسی در افزایش و حفظ سلامتی و پیشگیری از بیماری و درمان آن متمرکز است.
وطب رفتاری : حوزهای میان رشتهای است که از دانش رفتاری و دانش زیستشناختی پزشکی و تلفیق آنها برای افزایش سلامتی و کاهش بیماری استفاده میکند. این دو حوزه تأثیرات فشار روانی بر کاردستگاه ایمنی بدنرا بررسی میکنند.متخصصان سلامتی نیز معتقدند در بسیاری از بیماریهای مزمن، عوامل روانشناختی و اجتماعی دخالت دارند. در واقع دو رشته روانشناسی سلامت و طبرفتاری تا حدودی برای بررسی این عوامل و یافتن راههای مؤثرتر کنار آمدن مردم با این عوامل شکل گرفته اند. امروزه در کشورهای توسعه یافته توجه مردم نسبت به تغییر الگوهای بیماری به علاقهمندی آنان به روانشناسی سلامت و طب رفتاری دامن زدهاست. یک قرن قبل، مهمترین علل مرگ و میر بشر، بیماریهای عفونی، مثلاً آنفلوانزا، سل، فلج اطفال،تب تیفوئیدی، سرخچه و آبله بودند. ولی حالا هیچیک از این بیماریها جزء علل اصلی مرگ و میر مردم در کشورهای توسعه یافته نیستند. بلکه 7 علت از 10 علت اصلی مرگ و میر در ایالات متحده آمریکا به عادات شخصی و سبک زندگی مردم بر میگردد. هماکنون علل اصلی مرگ و میر، بیماری قلبی (36درصد)، سرطان (22 درصد) و سکته مغزی (17 درصد) است. بیماریهای مزمن دیگری مثل دیابت هم جزء علل اصلی از کار افتادگی و مرگ ومیر هستند.
پاسخ به فشار روانی:
بدن ما هنگام فشار روانی، خودش را برای تحمل و کنارآمدن آماده کردهو به عامل مولد فشار روانی با دو جنبه: فیزیولوژیکی و شناختی پاسخ می دهد.
الف) پاسخ فیزیولوژیکی به فشار روانی:
هنگام مواجه شدن با فشار روانی در بدن یک رشته تغییرات فیزیولوژیکی ایجاد میشود. برای فهم رابطه فشار روانی با سلامت و پاسخ بدن به آن اصطلاح نشانگان سازگاری کلی GASGeneralAdaptation Syndrom))مطرح شده است که سه مرحله دارد:
1 )مرحله هشدار:
در مرحله هشدار، اولین واکنش بدن به عامل مولد فشار روانی، شوکه شدن موقتی است. مقاومت بدن در این مرحله، در برابر بیماری و فشار روانی کم میشود. در مرحله هشدار دوگذرگاه عصبی زیرجهت واکنش به فشار روانی فعال می شوند:
گذرگاه 1: گذرگاه عصبی درونریز – ایمنی
گذرگاه عصبی درونریز – ایمنی (گذرگاه 1) ازهیپوتالاموس و غده هیپوفیز به غدد فوقکلیوی میرود و در آنجا کورتیزول ترشح میشود. کورتیزول، استروپیدی است که در کوتاهمدت برای بدن خوب است چون باعث میشود به عضلات، سوخت سلولی – یعنی گلوگز – برسد. اما بالارفتن میزان کورتیزول در درازمدت به بدن آسیب میزند چون موجب افت دستگاه ایمنی و کمشدن کارایی سلولی مغز میشود. در عین حال، بالارفتن بیش از حد کورتیزول، اشتها را زیاد میکند و باعث اضافهوزن میشود.
گذرگاه2 : گذرگاه دستگاه عصبی سمپاتیک
مسیر گذرگاه دستگاه عصبی سمپاتیک (گذرگاه 2) از هیپوتالاموس و دستگاه عصبی سمپاتیک (نه غده هیپوفیز) میگذرد و به غدد فوقکلیوی میرود این غده، اپینفرین و نوراپینفرین ترشح میکند (نه کورتیزول). آزادشدن هورمونهای اپینفرین و نوراپینفرین، تغییرات فیزیولوژیک خاصی مثل افزایش فشار خون را به دنبال دارد. این افزایش فشار خون در بلندمدت خطر ابتلا به بیماریها و امراضی چون بیماری قلبی عروقی را بالا میبرد.
گذرگاه2: گذرگاه دستگاه عصبی سمپاتیک گذرگاه1: گذرگاه عصبی درونریز – ایمنی
ادراک فشار روانی
هیپوتالاموس هیپوتالاموس
تحریک بخش سمپاتیک غده هیپوفیز
دستگاه عصبی خودکا ر (ترشح آدرنوکورتیکوتروپین)
غدد فوق کلیوی (بخش میانی فوق کلیوی) غدد فوق کلیوی(قشرغده فوق کلیوی) اپی نفرین ونوراپی نفرین ترشح میکند کورتیزول ترشح می کند
افزایش فشارخون تاثیر بر دستگاه ایمنی و
و افزایش خطر ابتلا به بیماری افزایش خطر ابتلا به بیماری
نمودار 1 : گذرگاههای زیست شناختی فشار روانی
بنابر این از نظر فیزیولوژیک فشار وارد شده به بدن، به صورت پیام خطر در مغز ثبت مى شود، هیپوتالاموس احساسات و عواطف این پیام را تفسیر مى کند و یک پیام الکتروشیمیایى به غدد هیپوفیز مغز مى فرستد، غده هیپوفیز شروع به ترشح هورمون آدرنوکورتیکوتروفیک(ACTH) می کند. این هورمون بر قشر غدد فوق کلیوى تأثیر مى کند، و غدد آدرنال بر می انگیزد تا گلوکو کورتیکوئید را آزاد کرده و از طریق جریان خون این پیام را به سایر غدد در سراسر بدن برساند، در نتیجه این پیام، طحال براى مقاومت و مبارزه عملاً بسیج شده، گلبولهاى قرمز اضافى را وارد جریان خون می کند، کبد، مواد قندى و ویتامینها را رها مى سازد، اکسیژن و مواد غذایی اضافى وارد سلولهاى بدن مى شود، ضربان قلب شدید می شود، و عمل تنفس سریع می گردد، خون از پوست و امعا و احشا به ماهیچه ها و مغز می رود، دستها و پاها سردتر مى شوند، قدرت لخته شدن خون ازدیاد مى یابد در این شرایط کل ارگانیزم به حالت آماده براى حمله یا فرار در مى آید.البته اگر فشار روانی که در این مرحله وارد می شود خیلی شدید باشد ممکن است شخص را از پای در آورد.
2) مقاومت:
در مرحله مقاومت ،غده هیپوفیز ترشح هورمون آدرنوکورتیکوتروفیک(ACTH)را ادامه می دهد تا اینکه مدام قشر غدد فوق کلیوى آدرنال برای ترشح گلوکوکورتیکوئیدها برانگیخته شود و به نحوی از شخص در برابر فشار روانی محافظت کنند. گلوکوکورتیکوئید،چربی هاو پروتئین را به قند تیدیل میکنندتا انرژی لازم برای برخورد با عامل فشار تأمین شود. در مرحله هشدار، اگرچه فعالیت دستگاه غدد درونریز و دستگاه عصبی سمپاتیک، خیلی زیاد نیست ولی حتی این مقدار فعالیت هم زیاد محسوب میشود.مرحله مقاومت ،ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد، بدن طی این مدت براى مبارزه با عامل فشار عملاً بسیج است و دستگاه ایمنی بدن خیلی کارآمد با عفونتها میجنگد، میزان ترشح هورمونهایی که التهابهای همراه مصدومیتها و جراحات را کم میکنند، بالا میرود که اگر براى مدتى طولانى همچنان بسیج بماند، بدن ذخایر انرژیش بتدریج تخلیه میشود، و شخص در بابر عامل فشار آسیب می بیند.زیرا بخاطر تأثیر هورمون گلوکوکورتیکوئید است که از تولید پادتن جلوگیری می شود، و نیز از تولید سلول های سفید خون کاسته می گردد.حتی بسیاری از کارکردهای مربوط به رفتار جنسی و تولید مثل ممکن است در این مرحله متوقف شود، مثلاً در مردان تولید اسپرم کاهش می یابد ودر زنان سیکل عادت ماهانه منقطع یا متوقف شود.و با ادامه این مرحله،بدن وارد مرحله سوم یعنی فرسودگی میشود.
3)فرسودگی:
اگر تلاشهای بدن برای جنگیدن با فشار روانی، بینتیجه بماند و فشار روانی ادامه یابد، انرژى بدن تمام و شخص وارد مرحله فرسودگی میشود.یعنی بدن پارهپاره میشود، زیرا سیستم دفاعی بدن خسته شده و ناتوان شده و از اینرو مقاومت بدن در برابر فشار روانی کاهش می یابد و شخص در این حالت در برابر امراض و بیماریها، آسیبپذیر میگردد، و بیماری شروع به تظاهر مى کند و ممکن است ، صدمات جدی و جبرانناپذیری به بدن وارد میآید و حتی شخص بمیرد.
ب) پاسخ شناختی به فشار روانی (ارزیابی شناختی):
انسانها از لحاظشناختی یک جور به فشار روانی واکنش نشان نمیدهند شخصیت، ترکیب بدنی، ادراکات و بافتهای که فشار روانی در آنها رخ میدهند در این امر دخالت دارند.
اگرچه بدن از لحاظ فیزیولوژیکی به عوامل مولد فشار روانی، یکسان پاسخ میدهد ولی ادراک انسانها از فشارهای روانی یکسان نیست. به عنوان مثال، یک نفر ممکن است مصاحبه شغلی پیشروی خود را تهدید بداند و یکی دیگر آن را فرصت ، مبارزه و چالش. یک نفر نمره 10 را تهدید میداند و یکی دیگر آن را مشوقی برای بیشتر کار کردن.پس ادراک فشار روانی تاحدی به این بستگی دارد که آدمها وقایع را چطور ارزیابی و تفسیر کنند. برای مضر، تهدید یا چالش در نظرگرفتن وقایع زندگی و این که آیا امکانات و توانایی کافی برای کنارآمدن با وقایع را داریم یا خیر، از اصطلاح ارزیابی شناختی استفاده میشود.
ارزیابی دو مرحله دارد: ارزیابی اولیه و ارزیابی ثانویه. در ارزیابی اولیه، اشخاص، وقایع را از لحاظ مضربودن، تهدیدبودن یا چالشبودن بررسی میکنند.چنانچه شخص عامل فشار روانی رابه جای تهدید در نظرگرفتن آن، چالشی قابل رفع در نظرگیرد، راهکار خوبی را برای کمکردن فشار روانی برگزیده است. این راهبرد با ویژگی (سرسختی) که عاملی شخصیتی است همسو است. برای مثال دو دانشجو را در نظر بگیریم که هردو درامتحان میان ترم روان شناسی تک گرفته اند، دانشجوی الف با دیدن نمره ی تک خودش خشکش می زند و بقیه ترم را تهدید می بیند. ولی دانشجوی ب با این خبر به هم نمی ریزد و تهدید رد شدن در امتحانات بعدی وجودش را نمی گیرد. او نمره ی خود را چالشی می بیند که می تواند بر آن غابه کند.
در ارزیابی ثانویه:در ارزیابی ثانویه آدم ها امکانات و منابع خود را می سنجند و این را در نظر میگیرند که آیا می توانند با واقعه ی مورد نظر به نحو مناسبی کنار بیایند یاخیر .این ارزیابی به این دلیل ثانویه است که هم بعد از ارزیابی اولیه است صورت می گیرد و هم به این بستگی دارد که واقعه را چقدر مضر، تهدید یا چالش بدانیم. به عنوان مثال، دانشجوی الف ممکن است امکانات و تواناییهای خوبی برای کنار آمدن با نمره پایین امتحان میانترم خودش داشته باشد ولی چون آن را مضر و تهدید ارزیابی میکند لذا ممکن است نتواند از امکانات و تواناییهایش خوب استفاده کند. اما دانشجوی ب ممکن است این را در نظر بگیرد که برای بهبود نمرهاش در نیمه دوم ترم چه امکانات و تواناهایی دارد؛ امکانات و تواناییهایی مثل جویا شدن نظر استاد در مورد راه و رسم بهتر درس خواندن در طول ترم، تنظیم برنامه مدیریت زمان با هدف افزودن ساعات درسخواندن و پرسوجو در مورد راهبردهای درسی دانشجویان زرنگ.
فشار روانی و ارتباط آن بادستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی:
فشار روانی یکی از عوامل مهم دخیل در بیماری قلبی، سرطان، مشکلات ریوی، محرومیتهای ناشی از سوانح، سیروزکبدی و خودکشی است. فشار روانی به طور اخص در ضعف دستگاه ایمنی، بیماری قلبی عروقی و سرطان، نقش مهمی ایفا میکند.
کار دستگاه ایمنی، تشخیص مواد خارجی مثلاً باکتریها، ویروسها و تومورها و نابودکردن آنها است. این دستگاه از بیلیونها گلبول سفید دستگاه لنفاوی تشکیل شدهاست. تعداد گلبولهای سفید و کارآیی آنها در کشتن ویروسها و باکتریهای خارجی با میزان فشار روانی رابطه دارد. به عنوان مثال، وقتی کسی در مرحله هشدار یا فرسودگی است، دستگاه ایمنی او خوب کار نمیکند. در این دو مرحله، احتمال تکثیر و بیماریزا شدن ویروسها و باکتریها بیشتر میشود.
برخی از تفاوتهای دستگاه ایمنی و دستگاه عصبی مرکزی:
دستگاه ایمنی و دستگاه عصبی مرکزی، سازماندهیهای متفاوتی دارند. معمولاً مغز به عنوان مرکز فرماندهی دستگاه عصبی در نظر گرفته میشود؛ مرکزی که درست مثل شبکه تلفن، علائم الکترونیکی را در گذرگاههای ثابتی ارسال و دریافت میکند. در حالی که دستگاه ایمنی، مرکزیت ندارد و اندامهایش (طحال، گرههای لنفاوی، تیموس و مغز استخوان) در سراسر بدن پخش شدهاند. دستگاه ایمنی با آزادکردن سلولهای ایمنی در جریان خون، ارتباط برقرار میکند. سلولهای دستگاه ایمنی با شناورشدن در جریان خون به محلهای جدید میروند و پیام دستگاه ایمنی را میرسانند. دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی از لحاظشکلدریافت، تشخیص و ادغام علائم محیط بیرون به هم شباهت دارند.
دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی هر دو عناصر «حسی» دارند که اطلاعات محیط و سایر قسمتهای بدن را دریافت میکنند. همچنین هر دو، یک رشته عناصر «حرکتی» دارند که پاسخ مقتضی را ایجاد میکنند. در عین حال، هر دو دستگاه برای ارتباط برقرار کردن، واسطههای شیمیایی دارند. هورمون مهمی که بین دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی مشترک است، هورمون آزاد کننده آدرنو کورتیکوتروپین (CRH) میباشد که در هیپوتالاموس تولید می شود و فشار روانی و پاسخهای دستگاه ایمنی را به هم ربط میدهد.
ارتباط فشار روانی و دستگاه ایمنی :
عوامل مولد فشار روانی حاد (یعنی وقایع و محرکهای ناگهانی) میتوانند تغییراتی در دستگاه ایمنی ایجاد کنند. برای مثال، در اشخاص آلوده به HIV و سرطانهای نسبتاً سالم، فشارهای روانی حاد با ضعف کارکرد دستگاه ایمنی رابطه دارند.همچنین عوامل مولد فشار رونی مزمن (یعنی عواملی که خیلی طولانی میشوند) به جای رابطه با انطباق، با افزایش افت پاسخدهی دستگاه ایمنی رابطه دارند. این رابطه در شرایط مختلفی به اثبات رسیده از جمله وقتی اشخاص در نزدیکی یک راکتور اتمی مخروبه زندگی میکنند، روابط نزدیکشان (به صورت طلاق، جدایی و ناراحتیهای زناشویی) قطع میشود و زیر فشار مراقبت از کسی که بیماری پیشروندهای دارد، هستند.
تعامل عوامل روانشناختی، مغز و دستگاه ایمنی در پاسخ به فشار روانی:
1) تجربههایی که با فشار روانی همراهاند، کارایی دستگاههای ایمنی را کمکرده و اشخاص را مستعد بیماری میکنند.
2) فشار روانی به طور مستقیم فرآیندهای بیماریزا را دامن میزند.
3) تجربههایی که با فشار روانی همراهاند، موجب فعال شدن ویروسهای نافعالی میشوند که به نوبه خود می توانند توانایی کنار آمدن شخص با بیماری را کم کنند.
برای مثال در یک بررسی مطرح شد بزرگسالانی که حداقل یک ماه زیر فشار روانی میان فردی و شغلی بودند، بیش از کسانی که فشار رونی کمتری داشتند، سرما میخوردند. هر چه فشار روانی این افراد بیشتر بود، بیشتر احتمال داشت سرما بخورند.
کسانی که یک ماه یا بیشتر تحت فشار روانی شغلی بودند، پنجبرابر بیشتر احتمال داشت سرما بخورند. کسانی هم که یک ماه یا بیشتر، فشار روانی میانفردی تحمل کرده بودند، دو برابر بیشتر احتمال داشت سرما بخورند. بنابراین تغییرات ناشی از فشار روانی دستگاه ایمنی و هورمونها، آسیبپذیری اشخاص در برابر عفونت را بیشتر میکند.
این یافتهها نشان میدهند که وقتی زیر فشار روانی هستیم باید بیشتر مراقب خودمان باشیم در حالی که غالباً عکس این عمل را انجام میدهیم.
فشار روانی و بیماری قلبی عروقی:
شواهدی وجود دارد که نشان میدهند فشار هیجانی طولانی با فشار خون بالا، بیماری قلبی و مرگ زود هنگام رابطه دارد. ظاهراً غلیان آدرنالین براثر فشار هیجانی شدید باعث میشود خون زودتر لخته ببندد و لخته بستن خون، عامل مهمی در حملات قلبی است.
دریک مطالعه ، روی 103 زوج که در هریک، یکی از زوجین فشار خون بالای خفیف داشتند، محققان نتیجه گرفتند که ازدواج شادیبخش با فشار خون پایینتر و ازدواج غمانگیز با فشار خون بالاتر رابطه دارد. در دوره 3 ساله این تحقیق، فشار خون همسرانی که فشار خون بالای خفیف داشتند، در ازدواجهای شادیبخش به طور متوسط 6 نمره کم شد. اما فشار خون آنان در ازدواجهای غمانگیز، 6 نمره بالا رفت.محققان نتیجه گرفتند که ازدواج شادیبخش با فشار خون پایینتر و ازدواج غمانگیز با فشار خون بالاتر رابطه دارد.
فشار روانی، به چند شکل در بیماری قلبی عروقی نقش دارد. برای مثال، در بین کسانی که تغییرات مهمی در زندگیشان رخ میدهد (تغییراتی مثل از دستدادن همسر، بستگان نزدیک، بیکار شدن) میزان بروز بیماری قلبی عروقی و مرگ زودهنگام بیشتر است. و همانطور که قبلاً اشاره شد، کسانی که زود عصبانی میشوند یا معمولاً با دیگران خصمانه رفتار میکنند، بیشتر در معرض بیماری قلبی عروقی هستند. واکنشهای درونی بدن در برابر فشار روانی، تنها خطر فشار روانی نیستند. بلکه کسانی که زیر فشار روانی مزمن هستند بیش از دیگران احتمال دارد سیگاری شوند، پرخوری کنند و از ورزشکردن طفره بروند.
فشار روانی و سرطان:
علاوه بر ارتباط داشتن فشار روانی با اختلالات دستگاه ایمنی و بیماری قلبی عروقی، بررسی ها نشان داده اند که فشار روانی و سرطان هم با یکدیگرند رابطه دارند. با بررسی سه عامل(کیفیت زندگی، عوامل رفتاری،و گذرگاههای زیستشناختی) میتوان درک بهتری از رابطه فشار روانی و سرطان پیدا کرد:
1) کیفیت زندگی: طولانیبودن درمان سرطان و مشکلاتی که این بیماری برای خانواده و روابط اجتماعی، اقتصادی و شغلی اشخاص پیش میآورد نیز میتواند فشار روانی مزمن ایجاد کند.
2)عوامل رفتاری:درکنار سرطان، افزایش رفتارهای منفی یا کاهش رفتارهای مثبت هم رخ میدهد. برای مثال، در رابطه با رفتارهایی که برای سلامتی مضر هستند،افراد سرطانی بیشتربا افسردگی و اضطرب واکنش نشان می دهند و احتمال بیشتری دارد به مصرف الکل و داروهای دیگر روی آورند. کسانی که بر اثر سرطان تحت فشار روانی قرار میگیرند، بیشتر احتمال دارد رفتارهای مفید برای سلامتی (مثل ورزش منظم) را شروع نکنند یا این رفتارهای خود را کنار بگذارند. این عوامل متقابلاً بر دستگاه ایمنی تأثیر میگذارند. برای مثال، سوء مصرف مواد که به طور مستقیم بر دستگاه ایمنی تأثیر میگذارد با سوءتغذیه که به طور غیرمستقیم بر سلامتی تأثیر میگذارد، رابطه دارد. رفتارهای مثبت مثل ورزش کردن، بر دستگاه ایمنی و غدد درونریز تأثیرات مثبتی میگذارند حتی بردستگاه ایمنی و غدد درونریز کسانی که بیماریهای مزمن دارند.
3) گذرگاههای زیستشناختی: چنانکه گفته شدفشار روانی، تغییرات زیستشناختی خاصی در دستگاه خودمختار، غدددرونریز و سیستم ایمنی ایجاد میکند. حالاگر در مرحلة مقاومت دستگاه ایمنی تسلیم نشود، مقاومت شخص در برابر سرطان بیشتر شده و پیشرفت سرطان کند میشود.اما پاسخ های فیزیولوژیکی ناشی از فشار روانی، جلوی پاسخهای ایمنی سلولی را میگیرد. که موجب کم شدن فعالیت سلولهای NK در خون افراد مبتلا به سرطان میشود. بطوری که فعالیت کم سلولهای NK نیز با ایجاد غدههای بدخیم و مدت زندهماندن بیماران سرطانی رابطه دارد.
منشأ فشار روانی چیست ؟
تحقیقات نشان داده است رویدادهای محیطی ممکن است به تنهایی در بوجود آوردن بیماری روانی مؤثر نباشد ، بلکه ترکیبی از عوامل ژنتیک و تجربی باید وجود داشته تا بیماری ظاهر گردد ، از اینرو فرضیهی آسیبپذیری وقوع بیماری پیش کشیده شده که آستانه خاص فرد را برای آسیبپذیری در برابر فشار روانی و نیز توانایی او را برای مدارا و کنار آمدن با آن مطرح میکند.بنابراین فرضیه برای شناخت منشأ فشار روانی میتوان سه عوامل استرس زای شخصیتی، محیطی و اجتماعی فرهنگی را مطرح کرد.
1) عوامل شخصیتی:
برخی از خصوصیات شخصیتی به آدمها کمک میکنند با فشار روانی بهتر کنار بیایند و در برابر بیماری، کمتر آسیبپذیر باشند. سه جنبه شخصیت از لحاظ رابطه داشتن با فشار روانی خیلی بررسی شدهاند. این سه جنبه شخصیتی،عبارتند از الگوهای رفتاری نوع B , A، و سرسختی (Hardiness)
الف)-الگوهای رفتاری نوع: B , A خصوصیات شخصیتی افرادی که از آن بنامالگوی رفتاری نوع A نام برده میشود، عبارتند از: رقابتجویی افراطی، پرکاری افراطی، ناشکیبایی و متخاصم بودن است که با بیماری قلبی رابطه دارند . براساس بررسیهای انجام شده افراد دارای الگوی رفتاری نوع A بهخاطر صفات یاد شده در برابر فشارهای روانی بیشترین آسیبپذیری را دارند.
مؤلفهای در رفتار نوع A که همواره با مشکلات قلبی رابطه داشته، متخاصمبودن است. آدمهایی که با دیگران خصمانه رفتار میکنند یا عصبانیتشان را فرو میخورند بیش از کسانی که عصبانیت کمتری دارند، دچار بیماری قلبی میشوند
این آدمها اصطلاحاً «زود جوش میآورند» چون واکنشهای فیزیولوژیک شدیدی به فشار روانی نشان میدهند.
این افراد هنگام فشار روانی، ضربان قلب و تنفسشان تند شده وعضلاتشان سفت میشود. متضاد الگوی رفتاری نوع A الگوی رفتاری نوع B نامیده میشود که معمولاً رفتار سالمتری دارند و آرام و آسودهخاطر هستند.
تحقیقات نشان دادهاست که الگوی رفتاری نوع A با مهارکردن عصبانیتشان و بیشتر اعتمادکردن به دیگران میتوانند خطر ابتلای خود به بیماری قلبی را کم کنند.
ب) سرسختی: سرسختی شامل یک نوع سبک یا ویژگی شخصیتی که فرد را در برابر فشارهای روانی مقاوم میسازد و بسان سپری محافظ او را در برابر فشار روانی یاری میدهد. شخص صاحب آن (به جای کنارکشیدن) احساس التزام و (به جای احساس ناتوانی) احساس کنترل میکند و مشکلات را چالش میداند (نه تهدید) در یک مطالعه رابطه سرسختی با ، فشار روانی و بیماری بررسی شد. در این مطالعه مدیران 32 تا 65 ساله با فشارهای روانی خاصی چون طلاق، نقل و انتقال، مرگ دوستان، ارزیابیهای ناخوشایند شغلی و همکاری با یک رییس ناخوشایند مواجه شدند.
در یک مطالعه مدیرانی که بیمار شده بودند (از آنفلوانزا گرفته تا حمله قلبی) با مدیرانی که بیمار نشده بودند، مقایسه شدند. مدیرانی که بیمار نشده بودند بیش از مدیران دیگر از ویژگیهای سرسختی برخوردار بودند. در قسمت دیگری از این تحقیق مشخص شد داشتن ویزگی سرسختی همراه با ورزش کردن و برخورداری از حمایت اجتماعی، توانسته بود ،تأثیر فشار روانی بر مسئولان اجرایی را کم نماید و از شدت بیماری آنان بکاهد. بنابر این وقتی هر سه عامل در زندگی مدیر وجود داشت، میزان ابتلا شدن او به بیماری تا حد زیادی کم میشد.
ویژگی شخصیتی سرسختی مرکب از سه ویژگی تعهد، مبارزه جویی و کنترل است:
تعهد((Commitment: یعنی هرچه شخص با علاقه و دلبستگی خاص به کار و فعالیت بپردازند و یا با آن روبهرو گردند ، کمتر فشار روانی را تجربه میکند، افرادی که از ویژگی( شخصیتی) تعهد برخوردارند، چنانکه به فعالیتی بپردازند آنرا جالب و با اهمیت ارزیابی میکنند. در ارتباط با کار و عمل و هرچیزی که انجام میدهند ، متعهدانه عمل می کنند، و در برخورد با محیط موضعی فعالانه و روی آورانه دارند نه موضعی منفعلانه و کناره گیرانه از محیط. آنان هدفمند هستند و رویدادها و اشیاء و اشخاص و محیط اطرافشان را با ارزش و معنادار تلقی میکنند.
کنترل((Control: یعنی هرچه شخص احساس کنترل ذهنی بیشتری را در مورد یک رویداد ادراک کند تأثیر نامطلوب فشار روانی بر اوکمتر میشود. علاوه بر آن احساس کنترل ذهنی بر یک رویداد ،سبب نوعی اقدام فرد برای رویارویی با شرایط و موقعیتهای فشارزای زندگی میشود و او را بر آن میدارد گنجینهای از انواع مختلف پاسخها را هنگام مواجهه با فشار روانی از خود بروز دهد تا رویدادهای فشارزای زندگی را به شرایطی تبدیل کند که کمتر ناخوشایند و ناگوار تلقی شوند و با برنامههای جاری زندگی او هماهنگ و سازگار باشد. بتابر این داشتن احساس کنترل ذهنی، فشار روانی را کم میکند و امکان استفاده از راهبردهای حل مشکله در کنار آمدن با فشار روانی را فراهم میآورد. کسی که احساس میکند بر فشارهای روانی خودش کنترل دارد میگوید «اگر الان سیگار را ترک کنم، بعداً سرطان ریه نمیگیرم» یا «اگر همیشه ورزش کنم، دچار بیماری قلبی نمیشوم« .
بنا بر این یک جنبه مهم کاهش فشار روانی، میزان کنترل ذهنی شخص بر فشار روانی و ادراک او در این خصوص است. احساس کنترل نداشتن برفشار روانی میتواند درماندگی آموخته شده ایجاد کند که افسردگیزا است.
در عین حال احساس کنترل بر فشار روانی باعث میشود آدمها سراغ سبکهای زندگی پرخطر نروند و رفتارهای ضامن سلامتی داشته باشند.
مبارزه طلبی((Challenge: یعنی باور به اینکه دگرگونی در زندگی یک امر عادی است و بایستی از آن بیشتر بهعنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت استفاده کرد تا بهعنوان تهدیدی برای احساس ایمنی خود ، این ویژگی از آن جهت فشار رویدادهای زندگی را کاهش میدهد ،که خاصیت برانگیختگی و مبارزهجویی را در فرد بوجود میآورد و او را بر آن می دارد در جهت سازگاری مجدد با رویدادهای زندگی به تلاشهایی دست یازد که موجب رشدو تحول و بالندگی او شود.
2)عوامل محیطی:
به نظر برخی از روانشناسان سلامتی، وقایع مهم زندگی، اصلیترین منابع محیطی فشار روانی هستند؛ کسانی که وقایع زندگی پر از فشار روانی دارند بیش از دیگران بیمار میشوند. روانشناسان برای اندازهگیری تأثیر انباشتی خوشههای وقایع زندگی و تأثیر احتمالی آنها بر بیماری، مقیاسی ساخته اند بنام مقیاس درجهبندی سازگاری اجتماعی مجدد که، وقایع مختلفی را در بر میگیرد، از مرگ همسر گرفته(نمره 100) تا تخلفات قانونی جدی (نمره 11) در نمودار زیر میتوانید میزان فشار روانی وقایع یک سال گذشته زندگی خود را بسنجید.
وقایع زیر، وقایع معمول زندگی دانشجویان هستند .ببینید ظرف 12 ماه گذشته کدام یک برای شما رخ دادهاند و آنها را با تیکزدن در جاهای خالی مشخص کنید. سپس نمرات وقایع رخداده را که داخل پرانتزها درج شدهاند، جمع بزنید.
(100) – مرگ یکی از اعضای خانواده (25) – پیشرفت شخصی چشمگیر
(80) – حبس کشیدن (25) – ردشدن در یک درس
(63) – سال آخر یا سال اول دانشگاه (20) – امتحانات پایان ترم
(60) – بارداری (خودتان یا باردار شدن کسی توسط شما) (20) – افزایش یا کاهش قرارها
(53) بیمارشدن یا مجروحیت شدید (20) – تغییر شرایط کاری
(50) – ازدواج (20)- تغییر رشته
(45) – مشکلات میانفردی (18)- تغییر عادات خواب
(40) – مشکلات مالی (15) – تعطیلات چندروزه
(40) – مرگ یک دوست نزدیک (15) - تغییر عادات غذایی
(40) – جر و بحث با هماتاقی (بیش از یک بار در روز) (15) – تجدید دیدار خانوادگی
(40) – اختلاف نظرهای اساسی با خانواده (15) – تغییر تفریحات
(30) – تغییردادن اساسی عادات شخصی (15) – بیماریهای جزیی
(30) – تغییر محیط زندگی (11) – تخلفات قانونی جزیی
(30) – شروع کردن یا تمامکردن یک کار
(25) – مشکل داشتن با رییس یا استاد
نمودار2: نمره کلی وقایع زندگی
نمره کل شما میتواند دفعات ابتلای شما به بیماریهای جدید در سال آینده را پیشبینی کند. اگر نمره کل شما 300 یا بیشتر باشد، 80 درصد احتمال دارد در سال آینده دچار یک بیماری جدی شوید. اگر نمره شما بین 150 تا 299 باشد، این احتمال 50 درصد میشود. و اگر 149 یا کمتر باشد، احتمال ابتلای شما به یک بیماری جدی در سال آینده، 30 درصد خواهد بود.
بعضی از آدمها با این وقایع به خوبی کنار میآیند و سازگار میشوند و بعضی به خوبی کنار نمیآیند و به خوبی سازگار نمیشوند.
گروهی از محققان فشار روانی که به تاثیرات تجارب روز مره محیطی علاقمندند، برخی از محرک های محیطی را بررسی کردهاند. یکی از این محرک ها،تعارض است که ما را با دو یا چند انتخاب ناسازگار روبرو می کند.محققان سه نوع تعارض اساسی را مطرح کرده اند،که عبارتند از:
تعارض گرایش/گرایش:تعارضی است که در آن شخص باید یکی از دو محرک یا شرایط جذاب را انتخاب کنید.آیا شخص باید دوست جذاب علاقمند به موسیقی را انتخاب کند یا دوست جذاب علاقمند به ورزش؟ باید ماشین کوروت(Corvette) بخرد یا ماشین پورشه(Porsche)؟ تعارض گرایش/گرایش در بین سه نوع تعارض ممکن، کمترین فشار روانی را وارد میکندجون در این تعارض، هردو انتخاب نتیجه مثبتی دارند.
تعارض اجتناب/ اجتناب: تعارضی است که درآن باید یکی از دو محرک یا شرایط ناخوشایند را انتخاب کرد. آیا باید عمل پر از فشار روانیِ ارائه شفاهی در کلاس را انجام بدهد یا غیبت کند و صفر بگیرد. اگرچه او هیچکدام را نمی خواهد ولی باید یکی را انتخاب کند. بدیهی است که فشار روانی این تعارض از فشار روانی انتخاب یک گزینه از دو گزینه ی جذاب، بیشتر است.
تعارض گرایش/ اجتناب:تعارضی که در آن یک محرک یا یک شرایط، خصوصیات مثبت و منفی دارد.فرض کنید کسی را دوست دارید و می خواهید با او ازدواج کنید. ازدواج با او از یک سو برای شما عشق و محبت می آورد و از سوی دیگر، تعهدی که آمادگی آن را ندارید.این تعارض فشار روانی زیادی را ایجاد می کند. در این تعارض قبل از تصمیم گیری، تردید وجودمان رامی گیرد.
اضافه بار:گرفتاری های روزمره زندگی واکنشی به نام اضافه بار ایجاد می کنند. گاهی شدت محرک ها آن قدر زیاد می شود که دیگر نمی توانیم با آن ها کنار بیاییم. برای مثال،سر و صدای خیلی زیاد امکان انطباق با محرک های دیگر را می گیرد. اضافه باردر کار نیز پیش می آید. مثلاً ممکن است پیش بیایدکه به خودمان بگوییم« امروز به تمام کارهایم نمی رسم».اضافه بار می تواند حالت فرسودگی جسمی و هیجانی ایجاد کند که شامل احساس نا امیدی، خستگی مزمن و کم شدن انرژی می باشد.فرسودگی به دلیل وقوع یکی دو واقعه ی دردناک و پرفشار اتفاق نمی افتد بلکه بر اثرانباشت تدریجی فشارهای روانی روزمره ایجاد می شود. کسانی بیشتر احتمال دارد فرسوده شوند که بادیگران روابط بسیار هیجانی دارند(مثلاً پرستاران و مددکاران اجتماعی) و در عین حال روی مثلاً مراجعان و بیماران شان یا نتیجه موردها، کنترل اندکی دارند.
فشار روانی شغلی:امروزه افزایش ساعات کار هفتگی در مقایسه با ده های قبل موجب فشار روانی شغلی و خطر بروز مشکلات روانی و جسمی شده است.یک دلیل افزایش فشار روانی کارگران و کارمندان میتواند برآورده نشدن انتظارات آنان در کارشان باشد. وقتی کارگران و کارمندان از کارشان لذت می برند، فشار روانی موجود در محیط کارشان را بهتر تحمل می کنند. بدیهی است کارگران و کارمندان مشاغل امن وقابل پیشرفتی می خواهند که درآنها یتوانند برآنچه انجام می دهنکنترل داشته باشند و احساس حمع بودن کنند.همچنین به آنها امکانخلاقیت به خرج دادن و استفاده از مهارت های حل مسئله بدهند.در حالی که بسیاری ازکارها این توقعات شان را برآورده نمی کنند.
جنان که گفته شد احساس کنترل شخصی، بر فشار روانی تأثیر می گذارد. فشار روانی شغلی معمولاً وقتی ایجاد می شود که الزامات شغلی افزایش یابد و حق انتخاب شخص کم شود(خود مختاری کم، کنترل بیرونی زیاد).به عبارت دیگر کارگران و کارمندانی که مشاغل پر زحمتی دارند اما خودمختاری کمی دارند، بیشتر دچار افسردگی ، بیخوابی و فرسودگی شده و قرص های آرامبخش و خواب آور بیشتری مصرف می کنند.البته ترکیبی از عوامل شخصی و شغلی،افراد را در معرض مریض شدن قرار می دهند.مثلاً کسانی که احساس کنترل روی وظایف شغلی شان دارند ولی به توان حل مسئله خود اعتماد ندارند یا خودشان را بابت این نوع موقعیتهای شغلی سرزنش می کنند، بیش ازدیگران احتمال دارد متحمل فشار روانی شوند.این نوع موقعیت های شغلی ، کارمندان و کارگران را در معرض ابتلا به بیماریهای عفونی قرار می دهد.
3) عوامل اجتماعی فرهنگی دخیل در فشار روانی:
ازعوامل اجتماعی فرهنگی مهم دخیل در فشار روانی،می توان اختلافات فرهنگی یا فشار روانی فرهنگپذیری و فقر را نیز نام برد. فشار روانی فرهنگپذیری به پیامدهای منفی تماس گروههای فرهنگی با یکدیگر اطلاق میشود. روانشناسان میان فرهنگی، معتقداند آدمها وقتی تغییرات فرهنگی را تجربه میکنند، به چهار روش با تغییرات منطبق میشوند:
روش جذب : در روش جذب،افراد هویت فرهنگی بومی خود را کنار میگذارند و هویتی را میپذیرند که آنان را در کل جامعه هضم میکند. اگر تعداد کسانی که این کار را میکنند زیاد شود، گروه غیر غالب، در جامعه اصلی حل میشود. گاهی نیز جذب به این شکل رخ میدهد که چند گروه، جامعه جدیدی تشکیل میدهند. (جامعهای که به آن «بوته ذوب» میگویند).
روش پیوستن :در روش پیوستن، مردم وارد فرهنگ بزرگتر میشوند ولی برخلاف جذب، بسیاری از ویژگیهای هویت فرهنگی اولیه خود را حفظ میکنند. در چنین شرایطی، چند قوم در قالب یک نظام اجتماعی بزرگ در کنار هم زندگی میکنند(که به آن جامعه «موزائیکی» گفته می شود).
فاصلهگیری :در فاصلهگیری، اشخاص به طور خودخواسته از فرهنگ بزرگتر دوری میجویند. اما وقتی جامعه بزرگتر، دوریجویی را تحمیل میکند، فاصلهگیری به جدایی تبدیل میشود. این نوع آدمها روش زندگی سنتی خود را حفظ میکنند (در قالب جنبشهای جداییطلبانه) چون خواهان یک زندگی مستقل هستند. گاهی نیز فرهنگ غالب، برای راندن فرهنگ دیگر (در قالب بردهداری و تبعیض نژادی) از قدرتش استفاده میکند.
روش حاشیهنشینی :در روش حاشیهنشینی، گروههای غیرغالب، تماس فرهنگی و اجتماعی خود را هم با جامعه سنتی اولیه و هم جامعه بزرگتر غالب از دست میدهند. این روش، آشفتگی و اضطراب زیادی ایجاد میکند چون در این روش،نه تنها ویژگیهای اصلی فرهنگ اولیه کنار گذاشته میشوند بلکه ویژگیهای اصلی جامعه بزرگترهم جای آنها را نمیگیرند. حاشیهنشینی به معنای بیفرهنگ بودن گروه غیر غالب نیست بلکه به این معنا است که فرهنگ غیرغالب ممکن است فرو بپاشد و از اعضایش حمایت نکند.
بنابر این می توان گفت فاصلهگیری و حاشیهنشینی، ضعیفترین پاسخهای انطباقی در فرهنگپذیری هستند. اگر چه فاصلهگیری در برخی شرایط، مزیتهایی دارد ولی به کسانی که دنبال فاصلهگیری هستند ولی اکثر اعضای گروهشان دنبال جذبشدن میباشند، فشار روانی زیادی میآورد. پیوستن و جذب، پاسخهای انطباقی سالمتری هستند. با این حال، جذب شدن، فقدان فرهنگی محسوب میشود و نسبت به پیوستن، فشار روانی بیشتری دارد. در کل، کسانی که مفیدترین ویژگیهای دو نظام فرهنگی را برمیگزینند، با فشارهای روانی فرهنگپذیری، بهتر کنار میآیند.
فقر : فقر می تواند فشار روانی زیادی به اشخاص و خانواده ها وارد کند. معضلات ریشه داری مثل نداشتن مسکن مناسب، زندگی در محلات پر خطر، مسئولیت های شاق و عدم اطمینان های اقتصادی، فشارهای روانی زندگی فقرا هستند.خانواده هایی که جزء اقلیتهای قومی هستند، همچون خانواده هایی که در آنها مادر سرپرست خانواده است، عمدتاً جزء فقرا هستند. فقر با رویدادهای تهدیدآمیز و غیر قابل کنترل زندگی هم رابطه دارد.برای مثال ، زنان فقیر، بیش از زنانی که درآمد بالایی دارندجرم و خشونت را تجربه می کنند. در عین حال ، فقر حمایتهای اجتماعی را (که ضربه ی فشار روانی را که می گیرند) کم می کند. فقر با زندگی زناشویی غم انگیز و داشتن همسری که محرم اسرار نیست هم رابطه دارد.
راهبردهای کنار آمدن با فشار روانی:
علاوه بر فرضیهی آسیب پذیری وقوع بیماری که آستانه خاص هر فرد را برای تحمل فشار روانی (هنگام رویارویی باورویدادهای منفی زندگی) مطرح می کند، آنچه مهم است تدابیری است که فرد برای کنار آمدن با فشار روانی اتخاذ میکند که یا مؤثر است و یا بی تأثیر. کنار آمدن مؤثر یعنی اداره کردن شرایط شاق و طاقتفرسا ، تلاش برای حل مشکلات زندگی و غلبه کردن بر فشار روانی یا کمکردن فشار روانی، به عبارت دیگر روبرو شدن مستقیم با مشکلات خود وتلاش برای حل کردن آنها است. به رفتارهایی که اعضاء بدن در مقابل فشارهای روانی نشان میدهند می توان بهعنوان رفتارهای کنار آمدن از آنها نام برد.چنانکه رفتار کنار آمدن بدن بتواند عامل فشار را کم کند(و واکنش تمام عیار نشانگان سازگاری کلی GAS را از بین ببرد یا مدت آنرا کوتاه کند بدون آنکه صدمهای جدی به اعضاء بدن برسد ) رفتار فائق آمدن مؤثر نامیده میشود، ولی اگر کنار آمدن نتواند بهصورت مشخصی از شدت نشانگان سازگاری کلی GAS بکاهد، واکنش اخطار ادامه مییابد و حتی ممکن است از مرحلهی مقاومت گذشته و تا مرحلهی «فرسودگی» پیشرفت کند و شخص را در برابر بیماریهای جسمی و روانی سخت آسیبپذیر نماید.
بنابر این می توان نتیجه گرفت:
1- فشار روانی حاصل یک عمل جسمانی، روانشناختی یا اجتماعی است که از آن بعنوان عامل فشار زا یاد مشود و موجب می شود بدن انسان در کنار آمدن با فشار روانی از یک الگوى مشخص پیروى کرده و فرایند عصبى شیمیایى معینى را طى نماید. در این معنا فشار روانی بعنوان یک عامل بیرونی مطرح است که توسط شخص در شرایط خاصی ( زمان و مکان خاصی ) ادراک می گردد.و بر این اساس دفاعهای روانی شخص را برای مقابله با آن بر می انگیزد.
1- رویدادهاى هیجان آور خوشایند همان اندازه پاسخ های فیزیولوژیکی و روانشناختی را در بدن به وجود مى آورند که رویدادهاى ناخوشایند مى توانند ایجاد کنند، مثلاً یک خبر بسیار خوشحال کننده، همان اندازه فشار روانی ایجاد مى کند که یک خبر بد ایجاد مى کند.بر این اساس فشار روانی یک الگو یا الگوی پاسخ های خاصی را در بدن در برابر عوامل فشار زا بر می انگیزدیعنی. زمانی فرد یک رویداد را فشارزا تلقی میکند، که ذهن آن راپیشتر شناخته و آن را یک رویداد نا مربوط،بدخیم وپریشان کننده ارزیابی کند.
۲ـ افراد در مواجه با فشارهای روانی شدید و طولانى به یک درجه از خود واکنش نشان نمی دهند، حتی در بعضى موارد افراد مى توانند با عوامل فشار زا سازگار شوند و با آن خو بگیرند، مانند کسانی که در دوران اسارت در شرایط سخت و طاقت فرسا زندگی را بسر می دهند یا کار گرانی که در معادن با شرایط سخت و طاقت فرسای شغل خود خو می گیرند و با آن سازگار می شوند. بنا بر این ممکن است منابع یا عوامل متعدد و گوناگونی در این رابطه تأثیر بگذارند و شخص را در مقابله با فشار روانی یاری دهند.منابع مقاومت در برابر فشار روانی می تواند شامل منابع مادی ، جسمی، و روانشناختی، بین شخصی، فرهنگی، آموزشی،و ... باشد که فرد ممکن است در اختیار داشته باشد و برای مقابله با آن بکار گیرد.
3- بنابر این نوع پاسخ افراد به فشار روانی به ویژگیهاى شخصیتى، مهارت های مقابله ای، انگیزه هاو تجارب گذشته و حمایت های محیطی، مانند داشتن احساس تعلق یا مورد محبت و علاقه دیگران بودن بر مى گردد. افراد بسته به میزان و درجه برخورداری از این منابع می توانند با عامل فشار روانی مقابله کنند و علائم فشار روانی را با درجات خفیف تری از خود بروز دهند. زیرا هرچند ممکن است افراد بتوانند با عوامل فشار روانی مقابله کنند و یا با آن کنار بیایند،اما برای مدتی طولانی نمى توانند از آثار زیان بار آن صد در صد مصون بمانند. علائم فشار روانی بطور کلی به سه دسته تقسیم می شوند:
الف- نشانه های روانی: شامل افسردگی ،اضطراب،احساس ناکامی،انزوا و بیزاری.
ب- نشانه های جسمی شامل: اختلال در سوخت وساز بدن ، تغییر ضربان قلب و فشار خون، ناراحتی های معده ای- روده ای،انواع آلرژی ها، اختلال در خواب و......است.
ج -نشانه های رفتاری:مانند غیبت از کار یا ترک شغل، مصرف زیاد مشروبات الکلی، میل به سیگار یا دارو، پرخوری یا بی اشتهایی، رفتارهای ستیزه جویانه یامشکلات بین فردی است.
روشهای کنار آمدن غیر مؤثر با فشار روانی:
در کنار آمدن هیجان مدار افراد به کمک برخی از مکانیسمهای دفاعی از چیزی اجتناب میورزند . اتفاقات رخ داده را توجیه یا انکار میکنند ، آنها را به شوخی میگیرند. برای مثال برخی از دانشجویان ، از رفتن به کلاس مشکلساز پرهیز می کنند و احتمالاً خواهند گفت کلاس مهمی نیست. همچنین منکر مشکل داشتن با آن کلاس میشوند ، با دوستانش به آن میخندند ، یا ادعا میکنند که مشکلشان در آن کلاس رفع شده است. ولی این نوع پاسخ دهی هیجانی لزوماً راه خوبی برای روبهرو شدن با مشکلات نیست. در زیر برخی ازراهبردها وروشهای کنار آمدن غیر مؤثر با فشار روانی را که از آن بعنوان کنار آمدن هیجان مدار یا روشهای فائق آمدن غیر مؤثر بر فشار روانی تعبیر می شود، می پردازیم:
1) سیگار کشیدن: فردی که یاد گرفته است هرگاه در شرایط پر فشاری قرار گیرد عصبانیت و ناآرامی خود را بوسیله سیگار کشیدن برطرف کند ، درست است که به بهبود موقتی دست مییابد ولی از طریق وارد شدن نیکوتین به ریهها از قدرت کیفی آنها کاسته شده و نه تنها این ماده فشار روانی را بدون تغییر باقی میگذارد بلکه واکنش فشار کوچک مربوط به خود را نیز بهوجود میآورد.
2) مصرف الکل: الکل سست کننده اعصاب مرکزی است،وقتی که به اندازهی کافی مصرف شود نوعی نشاط بهوجود میآورد و ایجاد احساس بهبود موقت میکند و مانع پرداختن و توجه شخص به منابع فشار واقعی و مشکلاتش میشود ، ولی به نوبه خود با بوجود آوردن واکنش اخطار فیزیولوژیکی میتواند بسان منابع اضافی فشار روانی وارد عمل شود.
3) مشغول داشتن خود یا کار بیش از اندازه یا فعالیت فوقالعاده: برخی افراد برای پرهیز از مشکلات و فرار از فشار روحی از مکانیزم غیر مؤثر «خود مشغول داشتن» بعنوان رفتاری فائق شونده استفاده میکنند. کار مفید و پرثمر یا تفریح نشاطآور میتواند یک روش مقرون بهصرفه و سالم در برابر فشار روانی باشد. ولی فعالیتهای وقتگیر یا فعالیت توأم با بیمیلی مانند شوهری که برای پرهیز از مناقشات خانوادگی هر شب تا دیر وقت به کار و فعالیت میپردازد ، نه تنها فشار روانی را تخفیف یا از بین نمیبرد بلکه خود بعنوان منبع افزاینده و بوجود آورنده فشار روانی عمل میکند.
4) پرخوری: کسانی که آموختهاند به هنگام فشار روانی به تغذیه و خوراک روی آورند توانستهاند با پرخوری احساس بهبودی موقت بهوجود آورند ، زیرا معده پر با احساس آرامش و تن آرامی قرین است و مانند یک داروی مسکن موقتی ناخوشایندیها را موقتاً میزداید
اما از سوی دیگر با آثار جنبی فیزیولوژیکی و روانی و وزن اضافی که حاصل میشود سبب بد کار کردن اعضاء و بیماری شده و نیز ممکن است بر قضاوت شخصی فرد تأثیر بگذارد و احساس گناه و ناتوانی را در فرد بوجود آورد.
5) انکار بیماری: انکار بیماری و یا تلاش ننمودن در جهت کاهش شدت بیماری در مراحل اولیه بیماری از دیگر روشهای غیر مؤثر فائق آمدن بر فشار روانی است که عمومیت دارد و باعث ایجاد بیماری و آسیبپذیری در فرد میشود.
6)رفتارهای برگشتی: برگشت به شیوههای ناپخته در برخورد با رفتارهای روانشناختی مانند گریه کردن و کج خلقی را میتوان به فراوانی در بیماران جسمی مشاهده نمود که از دیگر اشکال رفتارهای غیر مؤثر فائق آمدن بشمار میرود.
7)افسردگی: علائم افسردگی ممکن است به شکل غمگین بودن خود را نشان دهد و یا رفتارهایی از قبیل گریه کردن و یا کنارهگیری را در فرد بوجود آورد که بعنوان شیوه دیگری از رفتارهای مواجهه و فائق آمدن غیر مؤثر در جهت سازگاری با واکنشهای روانی عمل میکند.
روشهای کنار آمدن مشکل مدار یا روشهای فائق آمدن مؤثر بر فشار روانی:
برای کنار آمدن موفقیت آمیز با فشار روانی برخی ازراهبردها وروشهای کنار آمدن موفقیتآمیز وجود دارند که می توان برایکنار آمدن مؤثرتر بجای یک راهبرداز چند راهبرد استفاده کرد.اینک در زیرچند مورد ازراهبردها وروشهای کنار آمدن موفقیتآمیزبا فشار روانی را بطوراختصار شرح می دهیم:
1) داشتن هیجانات مثبت: تحقیقات در زمینه سلامتی نشان می دهد هیجانات مثبت هم با سالم کارکردن دستگاه قلبی عروقی و هم با دستگاه ایمنی رابطه دارند.
هیجانات مثبت با آزاد شدن ایمونوگلوبولین (s – IgA) که آنتیبادی است و اولین خط دفاعی بدن در برابر سرماخوردگی محسوب میشود، رابطه دارند. در یک بررسی معلوم شد پس از آن که زنان سالم کالج، فیلم بامزه و شادی را تماشا میکردند، ایمونوگلوبولین A آنها افزایش مییافت و پس از دیدن فیلم غمناک، میزان ایمونوگلوبولین A آنها کم میشد.
بین میزان ایمونوگلوبولین A و استفاده از شوخی به عنوان راهبردی برای کنار آمدن با فشار روانی هم رابطه مثبتی برقرار است. در تحقیقی، محققان با افزایش وقایع خوشایند میتوانستند بالاتر بودن میزان پاسخ دستگاه ایمنی در روزهای بعد را پیشبینی کنند.محققان همچنین فهیمدهاند که وقتی مردم حالات هیجانی مثبت خود را باز مییابند یا آن را حفظ میکنند، در زیر فشار روانی، کمتر مریض میشوند و کمتر از خدمات پزشکی استفاده میکنند.
خُلق نیز برنظر مردم درباره این که چقدر میتوانند رفتارهای سلامتیزا انجام بدهند، تأثیر میگذارد. برای مثال، در تحقیقی، آدمهای شاد بیشتر احتمال داشت رفتارهای سلامتیزا انجام بدهند و اعتقاد راسختری به این نکته داشتند که این رفتارها، بیماری آنها را کمتر میکنند.
هیجانات مثبت در دفع بیماریها و حفظ سلامتی مؤثرند کار اصلی هیجانات مثبت، افزایش توانایی مقابله با مشکلات است. در مطالعهای، کسانی که هیجانات مثبتتری (مثلاً شاد) داشتند، برای کنار آمدن با فشار روانی راهبردهای بیشتری داشتند تا کسانی که هیجانات منفی (مثلاً غم) بیشتری داشتند. برای مثال، کسانی که هیجانات مثبت داشتند، بیش از کسانی که هیجانات منفی داشتند، برای کنار آمدن با مشکل راه پیدا میکردند و بیش از آنها خودشان را عقب میکشیدند و دقیقتر به مشکل فکر میکردند
2)مثبتاندیشی )نجوای درونی مثبت): شواهدی وجود دارد که نشان میدهند مثبتاندیشی به افزایش سلامتی انسانها کمک میکند. مطالعهای نشان دادهاست که مردان و زنان سالمندی که نگاه مثبتی به زندگی دارند کمتر از مردان و زنان سالمندی که نگاهی منفی به زندگی دارند، دچار حمله قلبی میشوند. تأثیر مثبتاندیشی میتواند تأثیر بلندمدت باشد. یک بررسی نشان میداد مادرانی که نگاه مثبتی به زندگی داشتند عمر طولانیتری کرده بودند تا مادرانی که نگاهشان خنثیتر بود. البته ممکن است نگرشهای مثبت، خودشان محصول سلامتی باشند. همچنین ممکن است، ، اتخاذ نگرش مثبتتر، به سلامتی آدمها کمک کند.
خوشبینی و مثبت اندیشی;خلق خوب ، پردازش اطلاعات را مؤثرتر میکند ، از ما موجودات نوعدوستتری میسازد و عزت نفسمان را زیاد میکند. خوشبینی این احساس را در ما ایجاد میکند که بر محیط اطرافمان کنترل داریم. بهترین راه غلبه بر بدبینی مزمن ، شناخت درمانی (یکی از روشهای روان درمانی) است. در شناخت درمانی مراجع را تشویق میکنند مثبت بیندیشد و به افکار منفی خودش خوشبینانه بنگرد تا خودش را کمتر سرزنش کند و تعمیمهای منفی کمتری بدهد.با بازسازی شناختی یا اصلاح افکار ، عقاید و باورهایی که مشکلات را تداوم میبخشند میتوان به مردم کمک کرد تا مثبتتر و خوشبینانهتر فکر کنند. این کار با تغییر نجوای درونی (یا همان گفتگوهای درونی بی صدا) و با برنامهریزی و حل مسائل انجام میشود. نجوای درونی مثبت چنان اطمینان خاطری به ما میدهد که امکان حداکثر استفاده از قریحه را فراهم میآورد.
نجواهای درونی مثبت
|
• نجواهای درونی منفی
|
وضعیت
|
«اگر خیلی کار کنم شاید بتوانم فردا تمامش کنم»
«اگر چه کار سختی است ولی شاید بتوانم آن را تمام کنم»
« انجام دادن اینکار تا فردا ، واقعاً یک جنگ بزرگ است»
« « تا فردا نمی توانم تمامش کنم پس باید از استاد وقت بیشتری بگیرم»
|
محال است فردا
اینکار را تمام کنم
|
فردای سخت و
طولانی
|
« باید دنبال کار دیگری بگردم»
« سختی پیش رو دارم ولی قبلاً هم از اینروزها داشتهام»
« شاید کار بعدیم بهتر باشد.»
« مؤسساتی هستند که میتوانند در کاریابی به من کمک کنند»
|
هرگز کار دیگری
پیدا نخواهم کرد
|
بیکار شدن
|
«اگر چه دلم برای همه تنگ میشودولی مفهومش این نیست که
نمیتوانم با آنها تماس داشته باشم»
« به آدمهای جدیدی فکر کن که با آنها دوست میشوی»
|
• همه چیز زندگیم را
ول کردم
|
دور شدن از
دوستان و خانواده
|
« باید سال بعد دوباره ثبتنام کنم »
« زندگی فقط قبولی در کنکور نیست»
« دانشجویان خوب زیادی رد میشوند
« امسال رقابت دور از انتظار بود»
«کنکورهای دیگری هم در راه است»
|
• واقعاً آدم کودنی
• هستم و نمیدانم
• چهکار کنم
|
قبول نشدن
در کنکور
|
3) حمایت اجتماعی: حمایت اجتماعی عبارت از پشتیبانی و دلگرمی است که فرد از اعضاء خانواده ، بستگان ، دوستان ، همکاران ، سرپرستان و دیگر افراد مهم در زندگی خود دریافت میکنند. حمایت اجتماعی( مثلاً داشتن خانواده دلسوز و دوستان زیاد که عامل مهم دیگری در فشار روانی و کنار آمدن با آن است) هم با هیجانات مثبت رابطه دارد. تجربه هیجانی و حمایت اجتماعی ، رابطه دو طرفه دارند: هم حمایت اجتماعی، حالت هیجانی اشخاص را بهبود میبخشد، هم حالت هیجانی، بر احتمال حمایتشدن تأثیر میگذارد. محققان متوجه شدهاند که هیجانات مثبت با داشتن بستگان و دوستانی که در وقت نیاز بتوانیم روی آنها حساب کنیم، رابطه دارند.
بررسیهای بعمل آمده نشان داده است که حمایت اجتماعی بگونهای موفقیت آمیز توانسته است عوامل فشارزایی از جمله آبستنی ، عمل جراحی ، از دست دادن شغل و . . . را کاهش و کماثر کند. بعنوان مثال شخصی که شغل خود را از دست داده اگر از سوی سرپرستان ، دوستان و همکاران و بستگان خود طرد نشود بلکه از وی حمایت شود ، واکنش افسردگی و اضطراب ، تحریک پذیری و ناخشنودی و بیماریهای روان تنی را با درجه خفیفتری آشکار میسازد.
بههمین صورت افرادی که متأهل هستند در مقایسه با افراد مجرد در برابر فشار روانی مقاومت بیشتری از خود نشان میدهند و درصد مرگ و میر آنها براساس بررسیهای انجام شده نسبت به افراد مجرد کمتر میباشد.حمایت اجتماعی برای افراد ، سه فایده دارد:
الف)کمک محسوس : خانواده و دوستان میتوانند هنگام فشارهای روانی ، خدمات و امکانات خوبی را در اختیار افراد بگذارد.
ب)اطلاعات: حمایت کنندگان می توانند با اعمال و راههای پیشنهادی خود به شخصی که زیر فشار روانی است کمک کنند، تا با فشارهای روانی خودش مؤثرتر کنار بیاید. کسانی که میبینند همکارشان زیر فشار کار است به او کمک میکنند راهی برای تنظیم وقتش بیاید تا وظایفش را بهتر انجام بدهد.
ج)حمایت هیجانی: آدمها هنگام فشار روانی ممکن است ناراحت شده و دچار افسردگی ، اضطراب و افت عزت نفس شوند. دوستان و خانواده میتوانند به آنان اطمینان خاطر بدهند که آدمهای ارزشمندی هستند و دیگران هوای آنها را دارند. همچنین حضور دیگران باعث میشود شخص با دلگرمی بیشتری به استقبال فشار روانی برود و با آن کنار بیاید.همچنین شرایط مثبت اجتماعی و فشار روانی کم، با افزایش توان مبارزه با سرطان رابطه دارند. برای مثال، روابط خوب اجتماعی و حمایت معمولاً با بالاتر بودن میزان سلولهای NK («قاتل بالفطره» و یا Natural Killer) و زیاد بودن فشار روانی با کمتر بودن میزان سلولهای NK رابطه دارد. سلولهای NK سلولهایی هستند که به سلولهای سرطانی حمله میکنند.
4) رفتار جسورانه:
افراد در برخورد با اختلافاتشان به چهار طریق عمل میکنند:
1- برخورد پرخاشگرانه: این گروه از آدمها در اختلافاتشان با دیگران ، پرخاشگرانه عمل میکنند و به دیگران بد و بیراه میگویند. آنها آدمهای متوقع ، خشن و متخاصمی هستند. پرخاشگرها معمولاً توجهی به حقوق دیگران ندارند.
2- برخورد فریبکارانه: فریبکارها با جلب ترحم یا با ایجاد احساس گناه در دیگران ، به منظورشان میرسند. آنها مسئولیت نیازهایشان را نمیپذیرند ، بلکه سعی میکنند برای دیگران نقش قربانی یا شهید را بازی کنند. این آدمها نیازهایشان را بهطور غیر مستقیم ارضا میکنند.
3- برخورد منفعلانه: آدمهای منفعل ، زبونانه و منفعلانه بر خورد میکنند. این آدمها میگذارند دیگران به آنها بد و بیراه بگویند. منفعلها احساساتشان را بروز نمیدهند و خواستهها و نیازهایشان را به دیگران نمیفهمانند.
4-برخورد جسورانه: جسورها ، احساساتشان را بروز میدهند ، خواستههایشان را طلب میکنند و وقتی چیزی را نمیخواهند ، به آن «نه» میگویند. آدمهای جسور ، منافع خود را در نظر میگیرند و از حقوق مشروع خود دفاع میکنند.
5) دین: بهطور کلی دین از جهات مختلفی به انسانها کمک میکند که با فشارهای روانی زندگی ، مؤثرتر کنار بیایند اینک برخی ازاین موارد را ذیلاً، نام می بریم :
1) عقاید دینی: در امیدوار نگهداشتن ومعنی دادن به زندگی انسانها و ایجاد انگیزهی شفا یافتن در آنان مؤثرند.
2) نیایش: با وقوع برخی تغییرات سلامتی رابطه دارد ؛ تغییراتی مثل کم شدن ادراک درد و گرفتگی عضلات.
3) پیوندها و روابط اجتماعی:روابط و پیوندهای اجتماعی حاصل از فعالیتهای دینی ، جلو افسردگی و اضطراب را میگیرد و از تنهایی و انزوای انسان ممانعت میکنند.
سازمانهای دینی ، حامی پیوندها و روابط اجتماعی هستند و شواهد قویی وجود دارد که آدمهای اجتماعی ، مشکلات بهداشتی و سلامتی کمتری دارند.
خلاصه: برای کنار آمدن موفقیت آمیز با فشار روانی علاوه بر دستگاه ایمنی سالم استفاده از چند راهبرد بهتراز یک راهبرد است.
منابع
1-اتکینسون ، ال ،ریتال و همکاران ( 1380 ) زمینه روانشناسی هیلگارد ترجمه براهنی، محمد تقی و دیگران ، ج2 ، تهران : انتشارات رشد .
2-سانتراک ، جان دبیلو ( 1383 ) زمینه روانشناسی سانتراک ، ترجمه فیروز بخت ، مهر داد ، ج ، ا ، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا .
3-کاپلان ، هارولد ای و همکاران ( 1382 ) خلاصه روان پزشکی ، ترجمه دکتر نصرت ا... پور افکاری
4-شفر، مارتین (1367)فشار روانی(ماهیت،پیشگیری، سازگاری)،ترجمه پروین بلورچی(رستگاری) ،چاپ اول، تهران: انتشارات پاژنگ
5-شکرکن،حسین(1374) منابع مقاومت دربرابر فشار روانی.( مجموعه مقالات اولین سمینار استرس و بیماریهای روانی ). تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی
6- ویسی ، مختار(1371) الگوهای رفتاری و آسیب پذیری در برابر فشارهای روانی، مجله اطلاعات علمی، سال ششم، شماره 24